سومین جنگ جهانی آماده می شود : هدف ایران
مترجم : حمید محوی مترجم : حمید محوی

بخش 1 : جنگ سیاره ای

 

توسط  میشل شوسودوسکی

 

ویراستار متن فارسی : رضا بی شتاب

 

par Michel Chossudovsky

 

Mondialisation.ca, Le 29 aout 2010

 

بشریت به سوی چهار راه حطرناکی کشیده شده است : تدارک جنگ علیه ایران تا مرحلۀ حادی پیش رفته است و سامانه های جنگی با تکنولوژی پیشرفته، به انضمام کلاهک های اتمی در آرایش رزمی کاملا  گسترده شده اند.

طرح این ماجراجویی نظامی از اواسط  سال 1990 روی میز پنتاگون است. اوّل عراق، بعد ایران، این موضوع را می توانیم  در یکی از پرونده های مرکز فرماندهی ایالات متحده که از حالت سرّی بیرون آمد به روشنی مشاهده کنیم.

فرایند اوج گیری جزئی از همین  طرح نظامی است. در حالی که ایران با سوریه و لبنان هدف بعدی را تشکیل می دهد، این آرایش استراتژیک  نظامی در عین حال کرۀ شمالی، چین و روسیه را نیز تهدید می کند.

از سال 2005 ، ایالات متحده و یارانش به انضمام کشورهای عضو پیمان آتلانتیک، ناتو و اسرائیل به پایگاه های وسیع  ذخیرۀ سلاح ها و سامانه های نظامی پیشرفته تبدیل شدند. سامانه های پدافند هوایی ایالات متحده، کشورهای عضو پیمان ناتو و اسرائیل کاملا مستقر و آماده شده اند.

چنین اقداماتی با همکاری پنتاگون، ناتو و ارتش اسرائیل، و با شرکت فعال نظامی چندین کشور غیر عضو در پیمان ناتو  از جمله کشورهای عربی که در خط اوّل قرار دارند(اعضای گفتگوی مدیترانه که عبارتند از الجزایر، مصر، اسرائیل، اردن، موریتانی، مراکش، تونس، و به همکاری اتحادیۀ استانبول) : عربستان سعودی، ژاپن، کرۀ جنوبی، هند، اندونزی، سنگاپور، و بین کشورهای دیگر از استرالیا نیز می توانیم نام ببریم. (28 کشور عضو ناتو هستند. افزون بر آن 21 کشور دیگر  اعضای شورای همکاری اروپا-آتلانتیک، و ده کشور عربی به علاوه اسرائیل گفتگوی مدیترانه و اتحادیۀ استانبول را تشکیل می دهند.)

نقش مصر، کشورهای خلیج و عربستان سعودی (در بطن اتحاد نظامی در تمام گسترۀ آن) از اهمیت ویژه ای برخوردار است. مصر عبور و مرور کشتی های جنگی و نفتکش ها را در کانال سوئز کنترل می کند، عربستان سعودی و دولت های خلیج ساحل جنوب غربی خلیج فارس، تنگۀ هرمز و خلیج عمان را در اختیار دارند. در آغاز ژوئن، «مصر اجازه داده است که ناو اسرائیلی و یازده ناو آمریکایی  از کانال سوئز عبور کنند [...] و همین پیغام روشنی برای ایران بود. [...]12 ژوئن، نشریات محلی اعلام کردند که عربستان پرواز هواپیماهای اسرائیلی را بر فراز کشورش بلامانع دانسته است [...]»

(Muriel Mirak Weissbach, Israel’s Insane War on Iran Must Be Prevented., Global Research, 31 juillet 2010)

در نظریات نظامی پس از 11 سپتامبر، این آرایش وسیع تجهیزات نظامی به عنوان تمهیدات به اصطلاح «جنگ جهانی علیه تروریسم» تعبیر شد که هدف آن سازمان های تروریستی «غیر دولتی» بودند، به انضمام القاعده و «کشورهایی که از تروریسم حمایت می کنند» که عبارتند از ایران، سوریه، لبنان و سودان.

ایجاد پایگاه های جدید ارتش اتازونی، ذخیرۀ سامانه های سلاح های پیشرفته، به انضمام سلاح های اتمی تاکتیک، و غیره بر اساس دکترین دفاع نظامی پیش گیری کننده به نام «جنگ جهانی علیه تروریسم» تعریف شد.

 

جنگ و بحران اقتصادی

 پیامد حملۀ آمریکا، ناتو و اسرائیل علیه ایران نتایج سنگینی در بر خواهد داشت. جنگ و بحران اقتصادی در پیوند تنگاتنگ با یکدیگر هستند. از یک سو، اقتصاد جنگ توسط وال استریت تأمین مالی می شود که به عنوان بستانکار دستگاه اداری آمریکا عمل می کند. سازندگان اسلحه نیز در ایالات متحدۀ آمریکا دریافت کنندۀ قراردادهای بخش تدارکاتی سلاح های پیشرفته به حجم چندین میلیارد دلار برای دپارتمان دفاع هستند. از سوی دیگر، «نبرد نفت» در خاور میانه و در آسیای مرکزی مستقیما برای تأمین منافع شرکت های نفتی انگستان و آمریکا به کار می رود.

ایالات متحدۀ آمریکا و متحدینش «فراخوان جنگ» را در بحرانی ترین رکود اقتصاد جهانی صادر می کنند، بی آن که از مهمترین مصیبت طبیعی تاریخ حرفی بزنیم. زیرا در این واقعۀ تلخ، یکی از بازیگران (بریتیش پترولیوم) در شطرنج ژئوپولیتیک خاور میانه و آسیای مرکزی که پیش از این به نام شرکت نفت ایران و انگلیس شهرت داشت، مسئول این مصیبت طبیعی در خلیج مکزیک است.

تحریف در رسانه های همگانی

در رویارویی با نتایج احتمالی آن چه که به عنوان عملیات «تنبیهی» مطرح می کنند، مستقیما به طرف هدفی که باید بروند می روند، یعنی به طرف نیروگاه های اتمی ایران، و بهتر بگوییم به طرف جنگ تمام عیار علیه ایران می تازند، و افکار عمومی نیز تحت تأثیر تبلیغات رسانه های همگانی به شکل ضمنی به طریق اولی، موافق، بی اعتنا و یا ناآگاه است. با این وجود، تمهیدات جنگی استقرار سلاح های اتمی ساخته شده توسط آمریکا و اسرائیل را در بر می گیرد. تحت چنین شرایطی، تأثیرات ویرانگر جنگ اتمی یا بی اهمیت جلوه داده می شود و یا به شکل خیلی ساده تر، چنین موضوعی را مطرح نمی کنند.

«بحران حقیقی» که جهان بشریت را تهدید می کند، بر اساس گزارشات رسانه ها و دولت ها، جنگ نیست بلکه افزایش دمای سیاره است. رسانه ها در جایی که خبری نیست، بحران می سازند مثل همه گیر شدن آنفولانزای خوکی که تمام «سیاره را به خطر» انداخته بود. با این وجود هیچکس در مورد جنگ اتمی که آمریکایی ها می خواهند به راه بیاندازند ابراز نگرانی نمی کند.

جنگ علیه ایران را در افکار عمومی به عنوان مشکلی بین مشکلات روزمرۀ دیگر جلوه داده اند و هیچ سوء ظنی را بر نمی انگیزد که شاید «مام زمین» به همان اندازه که افزایش دما آن را تهدید می کند به خطر افتاده باشد و در صفحۀ اوّل روزنامه ها دیده نمی شود. از این که جنگ علیه ایران اوج بگیرد و به «جنگ جهانی» بیانجامد در ذهن کسی نمی گنجد.

 

آئین کشتار و ویرانگری

آلت قتالۀ جهانی در عین حال که به آئین ریشه دار قتل عام و ویرانگری تکیه دارد با فیلم های هالیوودی نیز عمیقا در آمیخته است، البته بی آن که از سریال های جنایی و جنگی که در ساعات پر بیننده در شبکه های تلویزیونی پخش می کنند حرفی بزنیم. چنین آئین کشت و کشتاری از طرف پنتاگون و سیا سازمان حمایت می شود و با اختصاص دادن بودجه به تولیدات هالیوود، جهان سینما را به عنوان ابزار تبلیغاتی برای سیاستهای جنگ طلبانۀ خود به خدمت می گیرند.

«باب بائر مأمور اسبق سازمان سیا به ما می گوید : «بین سازمان سیا و هالیوود همزیستی عمیقی وجود دارد و در حال حاضر رئیس سابق سازمان سیا، ژرژ تنت برای گفتگو با استودیوهای فیلم سازی در هالیوود به سر می برد.» (1)

ماشین آدم کشی بر اساس ساختار مرکز فرماندهی جنگی  در سطح جهان مستقر شده، و مؤسسات دولتی، رسانه های خصوصی و به همین ترتیب شخصیت های برجسته و روشنفکرانی که به طیف نظم نوین جهان تعلق دارند دائما از آن به عنوان ابزاری بی بدیل و انکار ناپذیر برای صلح و سعادت تمام جهان یاد می کنند، ولی باید دانست که چنین افرادی مستقیما از اتاق های فکری و مؤسسات آموزش استراتژیک واشینگتن بیرون آمده اند.

فرهنگ کشتار و خشونت در بطن روان بشر خانه کرده است. جنگ به عنوان مرحله ای از روندهای اجتماعی عمیقا پذیرفته شده است : به این معنا که باید از وطن دفاع کرد و آن را حفظ و حراست نمود. در دموکراسی غربی تفکری هست که بر اساس آن «خشونت قانونی» را توجیه می کند و از بین بردن اجمالی «تروریست ها» را به عنوان امری ضروری برای امنیت ملی تلقی می کند.

با تکیه به چنین اندیشه ای است که به اصطلاح جامعۀ بین المللی «جنگ بشر دوستانه» به راه می اندازد، و چنین جنگی به هیچ عنوان جنایت کارانه تعبیر نمی شود و طراحان اصلی آن نیز به خاطر حفظ صلح جهانی مدال افتخار و پاداش دریافت می کنند.

و امّا آن چه که در رابطه با ایران جریان دارد، قانونیت مطلق جنگ به نام مفهوم واهی امنیت جهان است.

 

حملۀ هوایی «پیش گیری کننده» علیه ایران و جنگ گسترش یابنده

 

در حال حاضر سه تآتر جنگی مختلف در خاورمیانه و آسیای مرکزی قابل تفکیک است : عراق، اف-پاک (افغانستان و پاکستان) و فلسطین.

اگر ایران توسط نیروهای متفقین هدف حمله ی هوایی «پیش گیرنده» قرار گیرد، منطقه تماما از ساحل شرق مدیترانه تا مرز غربی چین، پاکستان و افغانستان شعله ور خواهد شد، و این واقعه ای است که احتمالا به سناریوی سوّمین جنگ جهانی خواهد انجامید.

جنگ به لبنان و سوریه گسترش خواهد یافت

اگر طرح حملۀ هوایی به اجرا در آید، بر خلاف آن چه ایالات متحدۀ آمریکا و ناتو رسما اعلام کرده اند، احتمال بسیار کمی وجود دارد که بمباران تنها به نیروگاه های اتمی ایران محدود شود. به احتمال قوی حملۀ هوایی گسترده خواهد بود و زیربناهای نظامی و غیر نظامی، شبکه های حمل و نقل، کارخانه ها و ساختمان های دولتی را نیز آماج بمباران قرار خواهد داد.

 

در مقایسۀ با کل ذخایر نفتی جهان، ایران تقریبا 10% ذخایر را در اختیار دارد و مقام سوم را بعد از عربستان سعودی (25%) و عراق (11%) احراز می کند، در حالی که ایالات متحدۀ آمریکا کمتر از 2.8 % از ذخایر نفتی جهان را در اختیار دارد که با حساب تخمینی تقریبا معادل 20 میلیارد بشکه است. منطقۀ خاورمیانه به علاوه آسیای مرکزی 30 برابر بیشتر از تمام ذخایر ایالات متحده، ذخیرۀ نفتی دارد که 60% تمام ذخایر جهان را در بر می گیرد.

 

کشفیات جدید در ایران در مناطق سومار و هلگان این کشور را به دومین ذخیرۀ گاز جهان تبدیل کرد یعنی معادل 12.4 بیلیون پای مربع.

هدف گرفتن ایران تنها به دلیل استقرار تسلط انگلیس و آمریکا بر اقتصاد نفت و گاز به انضمام لوله های نفتی نیست، بلکه علت دیگری نیز در کار هست و آن هم مقابله با نفوذ روس و چین در منطقه است.

حملۀ طراحی شده علیه ایران برگی است از طرح عملیات نظامی گسترده تری که در سطح جهانی قابل درک می باشد و تنها مرحله ای است از «جنگ طولانی» توسط پنتاگون، جنگی بی مرز با اهداف سودجویانه، طرحی برای تسلط جهانی که باید از طریق عملیات نظامی پی در پی تحقق یابد.

 

 

 

طراحان نظامی ایالات متحدۀ آمریکا و ناتو سناریوهای مختلفی را برای توسعۀ عملیات نظامی تدارک دیده اند. آنها کاملا به پیامدهای ژئوپولیتیک اقدامات خود آگاه هستند، و می دانند که جنگ ممکن است فراتر از مناطق آسیای مرکزی و خاورمیانه گسترش پیدا کند.  از سوی دیگر، تأثیرات اقتصادی روی بازارهای نفتی و غیره محاسبه شده است.

 

در حالی که ایران، سوریه و لبنان هدف فوری را تشکیل می دهند، چین، روسیه و کرۀ شمالی، بی آن که از ونزوئلا و کوبا یاد کنیم، توسط ایالات متحده تهدید می شوند.

 

ساختار اتحادیه های نظامی در این جا مطرح می شوند. آرایش نظامی، آزمایشات و تمرینات نظامی ایالات متحدۀ آمریکا، ناتو و اسرائیل که در مرزهای جانبی روسیه و چین انجام گرفته مستقیما با جنگ علیه ایران در پیوند تنگاتنگ است. تهدیدات و زمان انتخاب شده برای آشکار ساختن نیّت پنهان چنین نمایشاتی، هشداری است برای قدرت های متخاصم جنگ سرد که به هیچ عنوان نباید در حمله آمریکا علیه ایران مداخله کنند.

 

جنگ سیاره ای

 

آماج استراتژیک میان برد، هدف قراردادن ایران و خنثی ساختن متحدین آن توسط دیپلماسی توپخانه است. آماج استراتژیک نظامی دور برد عبارت است از هدف گرفتن چین و روسیه به شکل مستقیم.

با این که ایران هدف فوری را بازنمایی می کند، گسترش آرایش نظامی محدود به خاورمیانه و آسیای مرکزی نیست بلکه برنامۀ نظامی برای تمام جهان طرح ریزی شده است.

گسترش آرایش یگان های نیروهای هم پیمان و سامانه های نظامی پیشرفته توسط ایالات متحدۀ آمریکا، ناتو و هم پیمانانش هم زمان در تمام مناطق بزرگ جهان مستقر شده اند.

حرکات نظامی اخیر آمریکا در طول سواحل کرۀ شمالی، و حتی نمایشات جنگی، حاکی از همین طرح جهانی است. آزمایشات، تمرینات نظامی و گسترش آرایش نظامی ایالات متحدۀ آمریکا، ناتو و هم پیمانانش که هم زمان در مناطق ژئوپولیتیک حساس انجام می گیرد، در واقع  روسیه و چین را هدف می گیرند : 

در شبهه جزیرۀ کره، دریای ژاپن، تنگۀ تایوان، دریای چین جنوبی، تماما به مفهوم هشدارهای تهدیدآمیز به چین است.

در لهستان، موشک های پاتریوت مستقر شده اند، در حالی که در جمهوری چک یک مرکز اخطار در فاصلۀ دور ایجاد کرده اند، هر دو روسیه را تهدید می کنند.

در بلغارستان، رومانی و دریای سیاه آرایش ناوگان دریایی روسیه را تهدید می کند.

در گرجستان، ایالات متحده و ناتو یگا نهای نظامی شان را مستقر می کنند.

در خلیج فارس، آرایش گستردۀ نیروی دریایی به انضمام زیردریایی های اسرائیلی علیه ایران موضع گرفته اند.

هم زمان، مدیترانۀ شرقی، دریای سیاه، جزایر کارائیب، آمریکای مرکزی و منطقۀ آند در آمریکای جنوبی دائما در حال گسترش نیروهای نظامی هستند. در آمریکای لاتین و در جزایر کارائیب ونزوئلا و کوبا آماج تهدیدات هستند.

 

«کمک نظامی» ایالات متحدۀ آمریکا

 

علاوه براین، ارسال مقادیر زیادی اسلحه به برخی کشورها تحت عنوان «کمک نظامی» ایالات متحدۀ آمریکا انتقال یافت که پنج میلیارد فروش اسلحه به هند، نمونه ای است که به هدف تقویت قدرت نظامی هند در مقابله با چین انجام گرفت(3).

«فروش اسلحه روابط بین واشینگتن و دهلی نو را بهبود بخشید و خواسته و یا ناخواسته موجب کاهش نفوذ چین در منطقه می شود.» (4)

ایالات متحدۀ آمریکا با چندین کشور آسیای جنوب شرقی قرار داد همکاری نظامی دارد، سنگاپور، ویتنام و اندونزی از این نوع «کمک های نظامی» دریافت می کنند و به همین ترتیب در مانورهای نظامی که توسط آمریکا در حواشی اقیانوس آرام تدارک دیده می شود شرکت می کنند(ژوئیه-اوت 2010)، چنین مناسباتی بی شک  به تقویت آرایش نظامی علیه جمهوری خلق چین یاری می رساند.(5)

در رابطه با طرح حمله علیه ایران، ایالات متحده کشورهای خلیج را مسلح می کند (بحرین، کویت، قطر، امارات متحدۀ عربی)، موشکهای زمین به هوای رهگیر، پاتریوت پاک-3 (6) و یک نوع سامانۀ پدافند هوایی دور برد به نام «تهااد»(7) و به همین ترتیب سامانۀ استاندارد3 که موشک رهگیر دریا-هوا است و روی ناوهای جنگی مجهز به دستگاه رادار «اگیس» (8) سوار شده و در خلیج فارس مستقر هستند. (9)

ذخیره سازی و آرایش نظامی تقویم

در مورد انتقال اسلحه توسط آمریکا به کشورهای هم پیمان و کشورهایی که در این اتحاد هستند، زمان بندی برای تحویل و استقرار نیروها اهمیت خاصی دارد. در زمان عادی، اجرای طرح عملیات نظامی توسط آمریکا وقتی است که سامانه ها در محل آماده و به شکل مؤثری موضع گرفته باشند و پرسنل نیز آموزش دیده باشد. (به عنوان مثال در هند).

ما شاهد برنامۀ نظامی در سطح جهان هستیم که تحت نظارت پنتاگون  به دقت تنظیم شده و بیش از 40 کشور در آن شرکت دارند. در چشم انداز این آرایش نظامی چند ملیتی در سطح سیارۀ زمین، مهمترین نمایش سامانه های نظامی پیشرفته در تاریخ دیده می شود.

 

علاوه بر این، ایالات متحدۀ آمریکا و هم پیمانانشان پایگاه های تازه ای در مناطق مختلف جهان ایجاد کرده اند: «سطح زمین همانند صحنۀ جنگی وسیعی سامان یافته است.» (10)

ساختار فرماندهی مرکزیت یافته که به فرماندهی جغرافیایی تقسیم شده بر اساس استراتژی نظامی در سطح جهانی عمل می کند. «ارتش آمریکا در 63 کشور پایگاه نظامی دارد و از 11 سپتامبر نیز پایگاههای جدیدی نیز در هفت کشور دیگر ایجاد کرده است. در مجموع  255065 سرباز آمریکایی در اقصا نقاط جهان به خدمت گماشته شده اند.(11)

http://www.defense.gov/specials/unifiedcommand/

سناریوی جنگ سوّم جهانی

«جهان و مناطق تحت نظارت فرماندهان» (نقشۀ بالا) طرح نظامی پنتاگون برای جهان را تعیین می کند که در واقع نقشۀ تسخیر جهان است.

این آرایش نظامی هم زمان در چندین منطقه تحت فرماندهی فرماندهان محلی آمریکایی به اجرا درآمد، و عبارت است از ذخیرۀ سامانه های نظامی ساخت آمریکا توسط نیروهای آمریکایی و کشورهای هم پیمان که برخی از آنها از دشمنان قدیمی هستند، مثل ویتنام و ژاپن.

وجه مشخصۀ زمینۀ فعلی عبارت است از افزایش توان نظامی در سطح جهانی که تحت نظارت «سوپر» قدرت جهانی قرار دارد و در عین حال این «سوپر» قدرت از هم پیمانانش برای بر پا کردن آتش جنگ های منطقه ای استفاده می کند. این استراتژی با آن چه در جنگ جهانی دوم روی داد تفاوت دارد، زیرا جنگ جهانی دوّم مجموعه ای از جنگ های منطقه ای بود و از یک دیگر قابل تفکیک بودند. به دلیل تکنولوژیک در سالهای 1940 هماهنگی استراتژیکی در «زمان واقعی» بین عملیات نظامی در بستر مناطق گستردۀ جغرافیایی وجود نداشت. ولی  درجنگ جهانی فعلی گسترش آرایش نظامی  بر اساس تسلط یک قدرت برتر تنظیم می شود و تنها یک مرکز فرماندهی است که بر عملیات هم پیمانان و کشورهای متحد نظارت دارد.

به استثنای هیروشیما و ناکازاکی، در جنگ جهانی دوّم از سلاح های متعارف استفاده می شد. ولی  طرح جنگ سیاره ای به استفادۀ نظامی از فضا تکیه دارد. اگر جنگی علیه ایران بر پا شود، نه تنها از سلاح های هسته ای استفاده خواهد شد بلکه شماری از سامانه های پیشرفته به انضمام روش های الکترومتریک و تکنیک های تغییر محیط زیست و ایجاد مصنوعی مصیبت های طبیعی (12).

 شورای امنیت در سازمان ملل متحد

شورای امنیت سازمان ملل متحد در آغاز ژوئن برای چهارمین بار مجازات های شدیدی را علیه جمهوری اسلامی ایران به تصویب رساندند که شامل منع فروش اسلحه و «کنترل مالی خیلی سختی» بود. ولی حادثۀ تلخی که این مجازات را مضحک ساخت، چنین بود که روز بعد از صدور تصمیم،  شورای امنیت قاطعانه از محکوم کردن اسرائیل به خاطر حمله به کشتی آزادی برای غزه، در آب های بین المللی، سر پیچی کرد.

روسیه و چین تحت فشار آمریکا در شورای امنیت مجازات علیه ایران را به ضرر منافع خودشان تأیید کردند زیرا چنین امری به تضعیف سازمان همکاری شانگهای  که ایران نیز در آن نقش ناظر دارد می انجامد. و به این ترتیب، مصوبۀ شورای امنیت  موجب فلج کردن همکاری نظامی دو جانبه و قراردادهای تجاری متقابل چین و روسیه با ایران  شد، و علاوه بر این تأثیر عمیقی روی سامانه پدافند هوایی ایران داشت که بخشی از آن به تکنولوژی و مشاورۀ روسیه بستگی دارد. این مصوبۀ شورای امنیت عملا چراغ سبز برای حملۀ نظامی پیش گیرنده علیه ایران است.

تفتیش عقاید آمریکایی : ایجاد توافق سیاسی برای جنگ

رسانه های غربی در مجموع ایران را به دلیل ادعای (واهی) در پی گیری برنامۀ سلاح اتمی ا ش به عنوان تهدیدی برای جهان معرفی کرده اند، و در ادامۀ اعلامیه های رسمی، رسانه ها از این پس  برای تأمین امنیت اسرائیل خواستار اجرای بمباران تنبیهی علیه ایران هستند. رسانه های غربی از طریق مصاحبات و مقالات پی در پی و تکراری فراخوان به جنگ صادر می کنند، و هدفشان این است که در اذهان عمومی تلقین کنند که تهدید ایران واقعی است و جمهوری اسلامی باید بر کنار شود.

چنین ساز و کاری برای  ایجاد توافق برای جنگ شبیه تفتیش عقاید اسپانیا در قرون وسطی است: به این معنا که تبعیت از نظریۀ جنگ را به عنوان عملی بشر دوستانه درخواست و تحمیل می کند.

تهدید واقعی برای امنیت جهان، تا جایی که می دانیم و شواهد مستندی هم برای آن وجود دارد، از اتحاد بین ایالات متحدۀ آمریکا، ناتو و اسرائیل منشأ می گیرد. با این وجود در فضای تفتیش عقاید واقعیات برعکس جلوه داده می شوند، به این معنا که با عبور از فیلتر رسانه ها جنگ طلبان به دوستدار صلح و قربانیان جنگ به جنگ طلب تعبیر می شوند. در حالی که در سال 2006 دو سوّم آمریکایی ها مخالف جنگ علیه ایران بودند، بر اساس آمارگیری رویتر- زوگبی(14) که در فوریه 2010 انجام گرفته، 56% آمریکایی ها با طرح حملۀ آمریکا و ناتو به ایران موافق هستند.

جلب توافق سیاسی که کاملا بر اساس دروغ انجام گرفته نمی تواند تنها به موضع گری های رسمی از جانب آنهایی که چنین دروغی را ساخته و پرداخته و منتشر کرده اند تکیه داشته باشد. جنبش ضد جنگ در آمریکا که تا حدودی در آن عوامل نفوذی دیده می شود در رابطه با ایران موضع گیری ضعیفی داشته است. این جنبش البته یک پارچه نیست و از زمان روی کار آمدن اوباما نیز آن تحرک پیشین خود را از دست داده، به این ترتیب می بینیم که تکیۀ آنها بیشتر روی جنگ هایی بوده که پیش از این در افغانستان و عراق به وقوع پیوسته، در حالی که نسبت به جنگی که در حال تدارک دیدن آن هستند و امروز پروندۀ آن روی میز پنتاگون است، از روی تسامح رفتار می کنند.

علاوه بر این، آنهایی که فعالانه جنگ علیه عراق و افغانستان را محکوم می کنند، الزاما با «بمباران تنبیهی» ایران مخالفت نمی کنند و آن را به عنوان مقدمه ای برای جنگ جهانی سوّم بازشناسی نمی کنند.

ابعاد تظاهرات جنبش ضد جنگ دررابطه با ایران در مقایسه با تظاهراتی که علیه بمباران و تسخیر عراق در سال 2003 انجام دادند، بسیار ناچیز بود.

تهدید واقعی برای امنیت جهان

از اتحاد ایالات متحدۀ آمریکا، ناتو و اسرائیل منشأ می گیرد

در صحنۀ دیپلماتیک، چین و روسیه با عملیات نظامی علیه ایران مخالفت نمی کنند، این امر دیپلماتیک در عین حال از پشتیبانی دولتهای عربی برخوردار است که به گروه گفتگوهای مدیترانه تعلق دارند و توسط ناتو سازمان دهی شده و در خط اوّل موضع گرفته اند. علاوه بر این حمایت افکار عمومی در کشورهای غربی را نیز اضافه کنیم.

ما تمام مردم کشورهای ایالات متحدۀ آمریکا، اروپای غربی، اسرائیل، ترکیه و تمام جهان را فرامی خوانیم تا از مشارکت دولت هایشان در طرح حملۀ نظامی به ایران مخالفت کنند و علیه رسانه هایی که در خدمت کتمان نتایج مصیبت بار جنگ علیه ایران هستند اعتراض کنند.

طرح نظامی پنتاگون در خدمت ساختار مخرب اقتصاد جهانی و با اهداف سودجویانه ای آمیخته است که تنها می تواند بیش از پیش بخش عظیمی از ساکنین کرۀ زمین را به فقر محکوم کند.

 

این جنگ دیوانگی محض است

سومین جنگ جهانی مرحلۀ نهایی خواهد بود. آلبرت آنشتاین خیلی خوب به خطر جنگ اتمی برای ادامۀ حیات روی کرۀ زمین آگاه بود، خطری که با آلودگی رادیو آکتیو توسط اورانیوم ضعیف شده آغاز گشته است.

«نمی دانم طی جنگ جهانی سوّم از چه سلاحهایی استفاده خواهند کرد، ولی طی جنگ جهانی چهارم با سنگ و چوب خواهد بود.»

رسانه ها، روشنفکران، پژوهشگران علمی و سیاستمداران، همگی در تبانی با یک دیگر در حال پنهان ساختن حقیقت ناگفته هستند، ولی باید دانست که جنگ با کلاهک های اتمی بشریت را به ورطۀ نابودی می کشاند، و این روند پیچیده برای تخریب تدریجی پیش از این آغاز شده است.

زمانی که دروغ جایگزین حقیقت می شود، راهی برای بازگشت وجود نخواهد داشت، و در صورتی که جنگ را به عنوان اقدامی بشر دوستانه تلقی می کنند، عدالت و دستگاه قضایی بین المللی در هم می پاشد و در نتیجه صلح طلبی و جنبش ضد جنگ به بزهکاری و اعتراض به جنگ به عملی جنایتکارانه تبدیل خواهد شد.

دروغ را باید در ماهیت اصلی و کارکرد آن افشا کرد.

تأیید کشتار، بی آن که بین مرد و زن و کودک تفاوتی قائل شده باشند.

که چنین جنگی خانواده ها و مرد م را از بین می برد، و حتی تعهدات  افراد انسان در برابر هم نوعشان را از بین می برد.

دروغ از آزادی مردم در بیان احساس هم دردی جلوگیری می کند ولی جنگ را تشویق کرده و تنها به دولت پلیسی میدان می دهد.

کارکرد دروغ ناسیونالیسم و انترناسیونالیسم را تخریب می کند.

پایان دادن به دروغ معادل پایان طرح جنایتکارانه و مخربی است که جهان را هدف گرفته و کسب منفعت نیروی محرک و انگیزۀ اصلی آن است.

این طرح نظامی با اهداف سودجویانه ارزش های انسانی را نابود خواهد کرد و از بازماندگان مرده های متحرک از خود بیگانه ای بیش باقی نخواهد ماند.

این ارزش های دروغین را واژگون کنیم و به بالاترین مراجع قدرت و گروه های خصوصی که از این جنگ جنایتکارانه پشتیبانی می کنند اعتراض کنیم.

تفتیش عقاید آمریکا را منحل سازیم

جنگ صلیبی آمریکا، ناتو و اسرائیل را ناکام کنیم

کارخانه های اسلحه سازی و پایگاه های نظامی را ببندیم.

یگان های نظامی را به خانه هایشان بازگردانیم

اعضای نیروهای نظامی باید از فرامین سرپیچی کنند و از  شرکت در جنگ جنایتکارانه سرپیچی کنند.

 

منبع اصلی به ز بان انگلیسی

Preparing for World War III, Targeting Iran, Part I/ Global Warfare, 1er août 2010

منبع به زبان فرانسه

http://www.mondialisation.ca/index.php?context=va&aid=20815

Michel Chossudovsky

میشل شوشودوسکی رئیس مرکز پژوهشی جهانی سازی و استاد اقتصاد در دانشگاه اوتاوا است. او نویسندۀ کتاب «جنگ و جهانی سازی»، «حقیقت در پشت پردۀ 11 سپتامبر» و »جهانی سازی فقر و نظم نوین جهان» است. این اثار تا کنون به 12 زبان ترجمه شده است.

 

پانوشت ها

1)   Matthew Alford et Robbie Graham, Lights, Camera…Covert Action : The deep Politics of Hollywood, Global Research, 31 janvier 2009). 0.0283 mètre cube

2)   1 pied = 0.0283 mètre cube

3)   Huge U.S.-India Armes deal To Contain China, Global Times, 13 juillet 2010

4)   Cité dans Rick Rozoff, Confronting both China and Russia : U.S. Risks Military Clash With China In yellow sea, Global Research, 16 juillet 2010.

5)   Voir Rick Rozoff, Confronting both China and Russia : U.S.Risks Military Clash With China In Yellow Sea, Global research, 16 juillet 2010

6)   Patriot Advanced Capabilité-3

http://www.mda.mil/global/videos/pac3/pac3dt6.wmv

7)   THAAD

8)   Système Aegis

9)   Rick Rozoff, NATO’s Role In The Military Encirclement Of Iran, Global Research, 10 février 2010

10)                      Jules Dufour, Le réseau mondial des bases militaires US, Mondialisation.ca, le 10 avril.

11)                     Jules Dufour, Le réseau mondial des bases militaires US, Mondialisation.ca, le 10 avril.

12)                     ENMOD, HAARP

13)                     OCS. Organisation de coopération de shanghai, 14 et 15 juin 2001

14)                     Reuter- Zogby

 

بخش 2 : طرح عملیات نظامی

 

ذخیره سازی و گسترش و آرایش سامانه های نظامی پیشرفته که ایران را هدف گرفته اند در حواشی بمباران و اشغال عراق در سال 2003 آغاز شد و از همان آغاز نیز نقشه های جنگی توسط ایالات متحدۀ آمریکا با مشارکت ناتو و اسرائیل طرح ریزی می شد.

پس از اشغال عراق در سال 2003 دولت بوش ایران و سوریه را به عنوان آماج های بعدی «طرح عملیاتی برای جنگ» معرفی کرد. برخی منابع نظامی ایالات متحده مشخصا اعلام کردند که ابعاد حملۀ هوایی علیه ایران مشابه حملات ایالات متحده به عراق در مارس 2003 خواهد بود که «شوک و بهت» نام گذاری شده بود :

«حملات هوایی ایالات متحدۀ آمریکا علیه ایران خیلی فراتر از حملات اسرائیل در سال 1981 به رآکتور اتمی اوزیراک در عراق خواهد بود، و به طریق اولی به نخستین روزهای حملۀ هوایی در سال 2003 به این کشور شباهت خواهد داشت.» (15)

 

طرح تآتر کوتاه زمان ایران

طراحان نظامی آمریکا برای شبیه سازی های حمله به ایران نام کد «تیراننت» (16) را انتخاب کرده بودند که مخفف «تآتر کوتاه مدت ایران» بود.

این شبیه سازی ها در ماه می 2003 آغاز شد، یعنی زمانی که «متخصصین اطلاعاتی و مدل سازان داده های ضروری برای تحلیل سناریوی جنگی را جمع آوری کردند ( یعنی جنگ در ابعاد گسترده).»(17)

در شبیه سازی های نمایشی چندین هزار هدف در ایران را شناسایی و در جنگی برق آسا از نوع «شوک و بهت» ضمیمه کرده بودند :

کار تحلیلی روی کد «تیراننت» [تآتر کوتاه مدت ایران]،  با سناریوی اشغال توسط یگان های نیروی دریایی آمریکا و شبیه سازی موشک های ایران در پیوند تنگاتنگ بود. هم زمان طراحان آمریکایی و بریتانیایی بازیهای جنگی شان را به دریای خزر گسترش دادند و بوش به مرکز فرماندهی استراتژیک ایالات متحده دستور داد که طرحی برای حملۀ همه جانبه به سلاح های کشتار دسته جمعی ایران تهیه کنند. تمام این طرح ها در آخر کار طرح جنگی تازه ای را به «عملیات جنگی اصلی» اضافه می کرد که از پیش علیه ایران طراحی شده بود، و تنها امروز است که منابع نظامی از آن پرده برداشته و به وجود چنین طرحی اعتراف می کنند (آوریل 2006).

[...] در چهار چوب کد «تیراننت»، طراحان نظامی مرکز فرماندهی ایالات متحدۀ آمریکا سناریوهای جنگی مختلفی را در ردیف سناریوهای کوتاه مدت علیه ایران و برای سالهای بعدی مرحلۀ نهایی را مورد بررسی قرار دادند که عبارت است از تمام وجوه عملیات بسیار گسترده یعنی بسیج نیروهای مستقر شده و به همین ترتیب عملیات برای ثبات بعد از جنگ و پس از تغییر رژیم (18).

«سناریوهای جنگی» در انواع مختلف برای حمله به ایران آماده شده بود : «ارتش، نیروی دریایی و نیروی هوایی ایالات متحده طرح های جنگی شان را آماده کرده بودند و طی چهار سال سرگرم ساختن پایگاه و تمرین برای «عملیات ایران آزاد» بودند. آدمیرال فالون (19) فرماندۀ جدید مرکز فرماندهی ایالات متحدۀ آمریکا (20) وارث نقشه های رایانه ای شد که تحت عنوان «تیراننت» (تآتر کوتاه مدت ایران) تهیه شده بود (21).

در سال 2004 با استفاده از سناریوهای جنگ تیراننت (تآتر کوتاه مدت ایران) دیک چنی نائب رئیس به فرماندهی استراتژیک ایالات متحده دستور صادر کرد که «طرح احتمالی» برای عملیات نظامی گسترده علیه ایران تهیه کنند. این طرح باید به هدف پاسخگویی به حملۀ تروریستی دیگری از نوع 11 سپتامبر در خاک آمریکا تهیه می شد و با این حساب که دولت تهران در پشت توطئۀ تروریستی است. طرح نقشۀ جنگی بر اساس حملۀ پیش گیرنده به انضمام استفاده از سلاح اتمی علیه کشوری بود که فاقد سلاح اتمی است.

طرح عبارت است از حملۀ هوایی گسترده علیه ایران و به کار بستن سلاح های متعارف و سلاح های هسته ای تاکتیک. در ایران، بیش از 450 هدف استراتژیک اصلی وجود دارد که بر اساس حدس و گمان شماری از آنها مرتبط به برنامۀ تولید سلاح اتمی می باشد. بسیاری از این اهداف در اعماق زمین و با سپرهای سخت ساخته شده اند و سلاح متعارف برای تخریب آنها کافی نخواهد بود، به همین علت باید از سلاح هسته ای تاکتیک استفاده کنند. به همان شکلی که در مورد عراق روی داد، واکنش نظامی مشروط به دخالت ایران در عملیات تروریستی که آمریکا را هدف قرار داده، نخواهد بود. بسیاری از افسران نیروی هوایی که طرح حمله را عهده دار هستند از نتایج کاری که علیه ایران می کنند راضی نیستند ولی هیچکس نیز حاضر نیست به اعلام مخالفت با آن،  موقعیت حرفه ای خود را به خطر بیاندازد(22).

 

طرح عملیات نظامی : «اول عراق، بعد ایران»

تصمیم برای حمله به ایران بر اساس شبیه سازی های تیراننت به طرح نظامی و عملیات جنگی زنجیره ای مربوط می شد. در دولت کلینتون، مرکز فرماندهی تصمیم داشت که پس از عراق به ایران حمله کند. هدف استراتژیک دسترسی به منابع نفتی خاور میانه بود.

منافع خارق العاده در رابطه با امنیت ملی و اهداف مطرح شده در استراتژی امنیت ملی ریاست جمهوری(23) و استراتژی نظامی رئیس مرکز فرماندهی(24) بنیاد استراتژی عملیاتی مرکز فرماندهی ایالات متحدۀ آمریکا را تشکیل می دهد. استراتژی امنیت ملی استراتژی مضاعفی را هدایت می کند، از یک سو سرکوب دولت های یاغی که عراق و ایران هستند و منافع ایالات متحده و کشورهای دیگر در منطقه را به مخاطره می اندازند و به همین ترتیب شهروندان خود را تهدید می کنند. سرکوب مضاعف به هدف حفظ تعادل در قدرت های منطقه در نظر گرفته شده است بی آن که چنین امری به عراق و ایران بستگی داشته باشد. استراتژی عملیاتی مرکز فرماندهی ایالات متحدۀ آمریکا بر اساس منافع پایه گذاری شده و روی تهدید تمرکز یافته است. هدف تعهدات ایالات متحده به شکلی که در استراتژی امنیت ملی به تصویب رسیده، حفظ منافع بنیادی ایالات متحده در منطقه است یعنی دسترسی دائمی و امن به ذخایر نفتی خلیج برای ایالات متحده و هم پیمانانش(25).

جنگ علیه ایران به مثابه مرحله ای در عملیات نظامی پی در پی در نظر گرفته شده بود. به گفتۀ ژنرال وسلی کلارک (26)، فرماندۀ اسبق ناتو، طرح عملیات نظامی پنتاگون مرکب از چند کشور بود : «طرح عملیات پنج ساله، در مجموع  برای هفت کشور، اول عراق، بعد سوریه، لبنان، لیبی، ایران، سومالی و سودان.»(27) در کتاب «عراق، تروریسم و امپراتوری آمریکا» صفحۀ 30، ژنرال کلارک می گوید:

در نوامبر 2001 روزی که به پنتاگون برگشته بودم ، با یکی از افسران عالی رتبه فرصتی برای گفتگو پیش آمد، و او می گفت بله درست است که ما به طرف جنگ با عراق حرکت می کنیم، ولی موضوع به همین جا خاتمه نمی پذیرد، بلکه جنگ با عراق مرحله است از یک طرح پنج ساله، اول عراق، بعد سوریه، لبنان، لیبی، ایران، سومالی و سودان. (28)

 

نقش اسرائیل

دربارۀ ابتکار عمل اسرائیل در طرح حمله به ایران خیلی گفته شده است. اسرائیل عضو یک اتحادیۀ نظامی است. در نتیجه تل آویو طرح نظامی مستقل و جداگانه ای ندارد. اسرائیل در «طرح عملیات نظامی برای جنگ گسترده» علیه ایران به گروه کشورهای هم پیمان در این جنگ تعلق دارد ولی از دستورالعملی که در سال 2006 توسط مرکز فرماندهی ایالات متحدۀ آمریکا ارائه شده تبعیت می کند. در مورد عملیات نظامی گسترده، اقدام به یک حرکت نظامی ناهماهنگ توسط یکی از اعضای اتحادیه، یعنی اسرائیل، از دیدگاه استراتژیک تقریبا ناممکن است. اسرائیل عملا عضو ناتو بوده و هر اقدامی از جانب این کشور به «چراغ سبز» واشینگتن نیازمند است. با این وجود حملۀ دولت اسرائیل به ایران و به همین ترتیب پاسخ تلافی جویانۀ ایران به اسرائیل، می تواند به عنوان «ساز و کار آغاز جنگ» یعنی جنگ تمام عیار علیه ایران مورد استفاده قرار گیرد.

در مورد نحوۀ آغاز جنگ، البته علائم و نشانه هایی وجود دارد که ممکن است واشینگتن به جای عملیات نظامی صریح توسط ایالات متحدۀ آمریکا علیه ایران، حملۀ مقدماتی اسرائیل به ایران را انتخاب کند. به این معنا که حملۀ اسرائیل اگر چه در رابطۀ تنگاتنگ با پنتاگون و ناتو انجام می گیرد، ولی در اذهان عمومی به عنوان تصمیم یک جانبۀ تل آویو معرفی خواهد شد، و سپس موقعیت بهانه ساز و قابل توجیهی برای مداخلۀ نظامی ایالات متحده  به وجود می آورد. به این ترتیب در اذهان عمومی عملیات نظامی ایالات متحده و ناتو برای دفاع از اسرائیل جلوه داده می شود و نه به هدف حمله به ایران. با آگاهی به این موضوع که بر اساس پیمان های همکاری نظامی، ناتو و ایالات متحدۀ آمریکا موظف هستند که از اسرائیل در مقابل ایران و سوریه دفاع کنند.

لازم به یادآوری است که در آغاز دومین دور ریاست جمهوری بوش، دیک چنی نائب رئیس اسبق به روشنی اعلام کرد که ایران «در رأس لیست یاغی ها» و دشمنان ایالات متحده جای دارد و چنین موردی به این معنا بود که اسرائیل «اسرائیل به حساب آنها ایران  را بمباران خواهد کرد» بی آن که ایالات متحده مجبور به مداخلۀ نظامی باشد و یا به اسرائیل فشار بیاورد که دست به چنین عملی بزند.(29) به گفتۀ دیک چنی : «برخی از این موضوع بیم دارند که بی آن که از اسرائیل درخواست شده باشد، دست به عمل بزند [...] از آن جایی که ایران از تخریب اسرائیل حرف می زند، اسرائیلی ها ممکن است به تنهایی تصمیم بگیرند و دست به عمل بزنند و سپس ترمیم خسارات دیپلماتیک را به دیگران واگذار کنند.» (30)

در تفسیر بیانات دیک چنی نائب رئیس اسبق، زبیگژنیف برزیزینسکی(31) مشاور اسبق امنیت ملی با احتیاط اظهار داشت که در واقع دیک چنی مایل است که آریل شارون نخست وزیر اسرائیل به نام ایالات متحده دست به عمل بزند و این کار را برای آنها انجام دهد :

«من فکر می کنم که مسئلۀ ایران خیلی پیچیده است و در آن جا موضوع استبداد مطرح نیست، بلکه مسئله بر سر سلاح های اتمی است. و امروز نائب رئیس به موازات بیانیۀ قبلی مطالبی مطرح می کند که بیشتر شبیه توجیه و حتی تشویق ارتکاب به عمل از جانب اسرائیل است.»

ما با عملیات نظامی هماهنگ ایالات متحدۀ آمریکا، ناتو و اسرائیل برای بمباران ایران سروکار داریم که طرح آن از سال 2004 تهیه شده است. نمایندگان بخش دفاع در ریاست جمهوری بوش و اوباما با همکاران اطلاع نظامی خود در اسرائیل به دقت روی شناسایی اهدافشان در ایران کار کرده اند. از دیدگاه نظامی هر گونه حرکتی از جانب اسرائیل باید با اطلاع و در پیوند با بالاترین مراجع مرکز فرماندهی اتحادیۀ نظامی و تحت نظارت ایالات متحده انجام گیرد.

حملۀ اسرائیل در عین حال نیازمند پشتیبانی لوژیستیک (لجستیک) توسط ایالات متحدۀ و ناتو می باشد و به ویژه در رابطه با سامانه های پدافند هوایی که از سال 2009 کاملا در پدافند هوایی ایالات متحده و ناتو ادغام شده است (31). سامانۀ رادار باند ایکس متعلق به اسرائیل از آغاز سال 2009 با سخت افزارهای فنی ایالات متحدۀ آمریکا در دفاع ضد موشکی اسرائیل مجهز شده و به شبکۀ جهانی ردیاب موشکی آمریکا که در فضا مستقر می باشد پیوسته است. این سامانه های پدافند هوایی عبارتند از ساتلیت ها، ناوهای مجهز به اژیس (رادار) در دریای مدیترانه، دریای سرخ و خلیج فارس و به همین ترتیب پایگاه های رادار و رهگیرهای پاتریوت(33).

تمام این موارد نشان می دهد که در نهایت ا ین واشینگتن است که سکان کشتی را در دست دارد. این آمریکایی ها هستند که سامانه های پدافند هوایی را کنترل می کنند و نه اسرائیل، جف مورل (34) اعلام کرد که : «این سامانه ها هم چنان سامانه های رادار آمریکا هستند و چیزهایی نیستند که به اسرائیلی ها فروخته و یا داده شده باشد، وعملیاتی ساختن این سامانه ها در پایگاه هایشان نیز احتملا به پرسنل آمریکایی نیازمند خواهد بود.» (35)

ارتش آمریکا سامانۀ پدافند هوایی اسرائیل را تحت نظارت دارد و آن را در گسترۀ سامانه های پدافند هوایی پنتاگون ادغام کرده است. به عبارت دیگر، اسرائیل نمی تواند بی آن که واشینگتن را مطلع ساخته و تأیید آن را در اختیار داشته باشد جنگ علیه ایران را آغاز کند، از همین رو قانون «چراغ سبز» کنگرۀ آمریکا، مادۀ 1553 اهمیت پیدا می کند که به تأیید حزب جمهوری خواه در آمده و در آن  از حملۀ اسرائیل علیه ایران مشخصا دفاع کرده اند.

از سوی جمهوری خواهان تگزاس، لویی گومرت(36) و 46 نفر از همکارانش اسرائیل را مجاز دانستند که « از هر وسیلۀ ضروری» برای حمله به ایران استفاده کند، یعنی «استفاده از نیروی نظامی». [...] این کار باید انجام گیرد. ما باید پشتیبانی خود را از اسرائیل نشان دهیم و از بازی با این عضو بسیار مهم و حیاتی در این منطقۀ پر آشوب دست برداریم (37).

در عمل قانونی که به تصویب رسیده، پیش از اسرائیل و به طریق اولی «چراغ سبزی» است  برای کاخ سفید و پنتاگون، و به معنای تأیید جنگ علیه ایران توسط ایالات متحده است که می تواند به خوبی از اسرائیل برای آغاز جنگ، و در عین حال به عنوان بهانۀ جنگ استفاده کند.

در چنین وضعیتی، اسرائیل می تواند در واکنش به حملات حماس و حزب الله و یا درگیری روی نوار مرزی با لبنان برای جنگ بهانه سازی کند. و نکتۀ بسیار مهمی را که باید در نظر داشت این است که حتی یک حادثۀ کوچک و مختصر می تواند به عنوان بهانه برای تحریک عملیات نظامی گسترده علیه ایران به کار گرفته شود.

طراحان نظامی ایالات متحدۀ آمریکا می دانند که به طریق اولی اسرائیل اولین هدف پاسخ تلافی جویانۀ ایران خواهد بود. به عبارت کلی، اسرائیلی ها قربانی توطئۀ واشینگتن و دولت خودشان می شوند. بر این اساس مطلقا ضروری است که اسرائیلی ها با حمله به ایران توسط دولت نتانیاهو مخالفت کنند.

(ادامه دارد)

پا نوشت ها

15) In Globalsecurity

16) TIRANNT , « Theater Iran Near Term » 

17) William Arkin, Washington Post, 16 avril 2006

18) William Arkin, Washington Post, 16 avril 2006

19) Admiral Fallon

20) USCENTCOM

21) New Statesman, 19 février 2007

22) Phillip Giraldi, Deep Background, The American Conservative août 2005

23) SSN

24) SMN

25) USCENTCOM, http://www.milnet.com/milnet/pentagon/centcom/chap1/stratgic.htm #USPolicy, le lien n’est plus fonctionnel, mais il est archivé au http://tinyurl.com/37gafu9

26) Wesley Clark

27) In L’Irak, le terrorisme et l’Empire américain(page 130)

28) Secret 2001 pentagon Plan to Attack Lebanon, Global Research, 23 juillet 2006

29) In Michel Chossudovsky, Planned US-Israeli Attack on Iran, Global Researcg, 1er mai 2005

30) Dick Cheyney, en entrevue à MSNBC, janvier 2005

31) Zbigniew Brzezinski

32) Michel Chossudovki, Usually Large U.S. Weapons Shipment to Israel : Are the US and Israel Planing a Broader Middle East War ? Global Research, janvier 2009.

آیا ارسال حجم غیر عادی اسلحۀ آمریکایی به اسرائیل نشانی از خواست آنها بای گسترش جنگ در خاورمیانه است؟

33) Defense talk.com, 6 janvier 2009

34) Geoff Morrell

35) Cité dans Israel National News, 9 janvier 2009

36) Louie Gohmert

37) Webster tarpley, Fidel castro Warns of Illinent Nuclear War ; Admiral Mullen Threatens Iran ; US-Israel Vs.Iran-Hezbollan Confrontation Builds On, Global Research, 10 août 2010


September 21st, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
معرفی و نقد کتب